مسئله وآنچه را می بینید توصیف کنید .
وقتی دیگران به شما می گویند مرتکب چه اشتباهی شده اید برای شما دشوار است کاری را که لازم است انجام دهید .
موقعی که کسی مسأله ای را برای شما بازگو می کند ، تمرکز حواس برایتان آسانتر است .
وقتی بزرگتر ها مسأله ای را توصیف می کنند ، کودکان فرصتی می یابند تا بدانند چه باید بکنند .
اطلاعات را در اختیار کودکتان قرار دهید . پذیرفتن اطّلاعات ، بسیار آسانتر از پذیرفتن اتهام است .
وقتی اطّلاعات را در اختیار کودکان قرار می دهید ، معمولاً آنان خودشان متوجه می شوند چه باید بکنند .
منظورتان را با یک کلمه بیان کنید . در چنین مواقعی “کمترین” بیشترین است . کودکان از وعظ و خطابه و توضیحات بلند نفرت دارند . برای آنان یک یادآوری کوتاه بهترین چیز است .
دربارۀ احساسات خودتان صحبت کنید .کودکان حق دارند احساسات صادقانه ی والدینشان را بدانند . با شرح دادن احساساتمان می توانیم صادق باشیم بدون اینکه کودکمان را آزار دهیم . توجه کنید ، والدین زمانی می توانند به حال کودکانشان مفید واقع شوندکه فقط دربارۀ احساسات خود حرف بزنند . آنان از کلمات “من” یا ” من احساس می کنم ” …. استفاده می کنند .
.