احساسات کودکانمان را انکار نکنیم و آنها را با عبارتی دیگر بیان کنیم

چرا هنگامی که از کودکان می خواهیم ناراحتی خود را فراموش کنند بیشتر آشفته می شوند؟

احساسات

موقعیت زیر را در نظر بگیرید:

کودک در حال گریه و  با ناراحتی پیش پدر خود می آید و می گوید،  پرنده ای که از او نگهداری می کرده مرده است.

 

کودک: قمری من مرده. اون امروز صبح زنده بود.

پدر: حالا عزیزم اینقدر ناراحت نباش.

 

کودک همچنان به گریه ادامه میدهد.

 

پدر: گریه نکن اون یک قمری بود.

کودک با صدای بلند تر گریه می کند.

کودک : من قمری دیگه ای نمی خوام.

پدر: این چه رفتاریه؟ یک کمی عاقل باش.

 

 عجیب است ! وقتی ( حتی با مهربانی ) از کودک می خواهیم ناراحتی خود را فراموش کند، ظاهراً کودک بیشتر آشفته می شود.

 

حال اگر پدر احساسات کودک را با عبارتی دیگر بیان می کرد:

 

کودک : قمری من مُرده. اون امروز صبح زنده بود.

پدر: وای ! چه مصیبتی !

کودک : اون دوست من بود.

پدر: آدم با از دست دادن دوست خیلی لطمه می بینه.

کودک : من هر روز به اون غذا می دادم.

پدر: تو واقعاً از اون قمری مواظبت می کردی.

کودک: من کارهای زیادی یادش داده بودم.

پدر: شما دو تا خیلی همدیگه رو سرگرم می کردین.

 

 

معمولاً والدین چنین پاسخ هایی نمی دهند زیرا می ترسند اگر به احساسات آنان جوابی بدهند، کارها بدتر شود. امَا درست خلاف این است. کودکی که کلماتی برای آنچه تجربه کرده است می شنود،عمیقاً  آرامش می یابند زیرا می بیند کسی بر احساس باطنی اش آگاهی یافته است.

 

 برگرفته از کتاب به بچه ها گفتن ، از بچه ها شنیدن

معمولاً والدین چنین پاسخ هایی نمی دهند زیرا می ترسند اگر به احساسات آنان جوابی بدهند، کارها بدتر شود. امَا درست خلاف این است. کودکی که کلماتی برای آنچه تجربه کرده است می شنود،عمیقاً  آرامش می یابند زیرا می بیند کسی بر احساس باطنی اش آگاهی یافته است.

 

احساسات.احساسات.احساسات.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آدرس

 تهران، بلوار نلسون ماندلا ( جردن) ، بن بست گل افشان، پلاک 30

تلفن تماس : 22054541