بهترین بخش استفاده از زبان توصیفی این است که اشاره مستقیم و اتهام را برطرف می کند و کمک می کند تا هر کس درست روی آنچه که می خواهد انجام شود تکیه کند.
“شیر سر رفت؛به اسفنج احتیاج داریم.”
” پارچ شکست؛ به جارو احتیاج داریم.”
” این پیژامه پاره شد؛ به سوزن نخ احتیاج داریم.”
ممکن است بخواهید هر یک از عبارات بالا را در مورد خود امتحان کنید. در این صورت هر عبارت را با ” تو” شروع کنید. برای مثال : تو باعث شدی شیر سر بر”…” تو پارچو شکستی ” .. ” تو پیژامه تو پاره کردی …” به تفاوتها توجه کنید.بسیاری از مردم ادعا می کنند که”تو” سبب می شود خود را متهم احساس کنند و سپس حالت دفاعی به خود بگیرند.وقتی واقعه ای را توصیف می کنیم ( بجای اینکه بگوییم ” تو این کار رو کردی “) اگر بگوییم مساله چیست و راه حل آن کدام است، راه را برای کودکان آسانتر کرده ایم.
هنگامی که دیدم دو پسر نوجوانم با دست ها و صورت هایی که از آب رنگ سبز، رنگی شده بود سر میز شام آمدند خشمگین شدم . ولی تصمیم گرفتم خلق و خوی خود را از دست ندهم و سرشان داد نکشم.
من : دوتا پسرو می بینم که رنگ سبز به دست و صورتشان مالیده شده !
آنان نگاهی به یکدیگر انداختند و به سوی حمام دویدندتا سر و صورتشان را بشویند.
چند دقیقه بعد داخل حمام شدم. داشتم خودرا آماده می کردم که دوباره داد و فریاد راه بیندازم. کاشی ها همه رنگی شده بوند! ولی من به مهارت قبلی متوسل شدم.
من: می بینم که رنگ سبز به در و دیوار حمام مالیده شده!
پسر بزرگم دوید و کهنه بزرگی بر داشت و گفت :” پیش به سوی رهایی.”پنج دقیقه بعد دوباره مرا صدا زد که بیایم و نگاه کنم.
من: می بینم که یه آدم مفید هم بوده که رنگ سبز رو از تمام در و دیوار حمام تمیز کرده.
نور شادی از سر و صورت پسر بزرگم می بارید سپس پسر کوچکم با آن صدای نازکش اعلام کرد.” حالا میرم و اونو تمیز می کنم.”
اگر من اینها را ندیده بودم باورم نمیشد.
امکان دارد استفاده از این مهارت به نحوی سبب رنجش شود. برای مثال پدری تعریف میکرد که یک روز سرد جلوی خانه اش ایستاده بود و به پسرش که تازه وارد خانه شده بود گفت” درباز مانده” پسر در جواب گفت : خب چرا نمیبندیش؟
در این موقعیت پسر جمله توصیفی پدر را بدین گونه فهمیده است” من دارم تلاش میکنم تو را به اشاره به راه راست هدایت کنم.”
جملات توصیفی هنگامی بهترین اثر را دارد که کمک کودک اساسا لازم باشد.