هنگامی که کلماتی مانند کلمات کودک استفاده می کنیم کودکان اعتراض می کنند .
مثال :
کودک : من دیگه دیوید رو دوست ندارم
پدر تو دیگه دیوید رو دوست نداری ؟
کودک : ( آزرده خاطر ) این همان چیزی است که خودم گفتم.
این کودک پاسخی که کمتر طوطی وار است می پسندد.
مانند :
” آیا دیوید کاری کرده که تو ناراحت شده ای ؟ ”
یا
” از قرار معلوم تو از دستش دلخوری ”
بسیاری از کودکات ترجیح می دهند وقتی آشفته اند ، مطلقاً حرف نزنند .
باید توجه داشته باشیم در این لحظه حضور پدر و مادر به اندازه کافی برای کودک تسلی بخش است .
مادری تعریف می کرد که وقتی وارد اتاق نشیمن شده ، دختر ده ساله اش را دیده که با چشمانی اشک آلود خود را روی کاناپه ولو کرده است . کنار دخترش نشسته و دستانش را به دور او حلقه زده و زمزه کرده بود “طوری شده ” و به مدت پنج دقیقه کنارش نشسته بود . در آخر دختر آهی کشیده و گفته بود ” متشکرم مادر حالا حالم بهتره “مادر هرگز نفهمیده که چه اتفاقی افتاده بود . آنچه او فهمیده بود، این بود که حضورش تسلی بخش بوده است و چرا که یک ساعت بعد شنید دخترش در اتاق خود چیزی را با خود زمزمه می کند .
بعضی از کودکان اگر هنگامی که عواطف شدید خود را بیان می کنند جواب سردی از والدین خود بشنوند، خشمگین می شوند .
روزی دختری با عصبانیت به خانه بازگشت زیرا دوستش راز شخصی او را خائنانه فاش کرده بود . دختر ماجرا را برای مادرش تعریف کرد و مادر با تعبیر درستی به او گفت : تو عصبانی هستی. دختر در پاسخ گفت : تو نمی توانی با یک جمله نیش دار کمکی به من بکنی ، منو مسخره می کنی .
به نظر شما دختر در آن لحظه انتظار داشت مادرش چه جوابی به او بدهد ؟
درست است نوع کلمات مهم نیست ، بلکه نحوه ادای آن مهم است . او دارد در باره احساس شخص دیگه ای که اصلاً برایش مهم نیست ، حرف می زند . او انتظار درک را دارد به طور مثال او انتظار داشت که بشنود ” تو حتما از دستش عصبانی هستی ” در این لحظه او احساس می کند که درک شده .