درست گوش کردن به کودکان آشفته

کودکانی هستند که ترجیح می دهند وقتی آشفته اند، مطلقاً حرف نزنند.

برای آنها حضور پدر و مادر به اندازه کافی تسلی بخش است.

مادری تعریف میکرد که وقتی وارد اتاق  نشیمن شده، دختر ده ساله اش را دیده که با چشمانی اشک آلود خود را روی کاناپه ولو کرده است. کنار دخترش نشسته و دستانش را به دور او حلقه زده و زمزمه کره بود ” طوری شده  ” و مدت پنج دقیقه کنارش نشسته بود. در آخر دختر آهی کشید و گفته بود ” متشکرم مادر حالم بهتره” مادر هرگز نفهمید که چه اتفاقی افتاده بود. آنچه او فهمیده بود، این بود که حضورش تسلی بحش بوده است. چرا که یک ساعت بعد شنید دخترش در اتاق خود چیزی را با خود زمزمه می کند.

احتمالا کودکان شما تا کنون فرصت های بی شماری را به شما عرضه کرده اند تا مهارتهای گوش دادن را به مرحله عمل در آورید. وقتی چیزی باعث دردسر کودکان میشود، آنها معمولا می گذارند تا ما بر آنها آگاهی بیابیم. آنهم با صدای بلند و واضح . در خانه من گذراندن یک روز با بچه ها مثل یک شب به تئاتر رفتن است. یک اسباب بازی گمشده، اصلاح خیلی کوتاه موی سر ، تهیه گزارش به عنوان تکلیف مدرسه، شلوار جینی که کاملاً اندازه نیست، دعوای با برادر و یا خواهر ، هر یک از موضوع ها می تواند به اندازه یک دارم سه پرده ای و به مقدار کافی اشک فراهم آورد. ما هرگز از نظر موضوع کم و کسری نداشتیم .

تنها تفاوت این است که در تئاتر پرده می افتد و حضار می توانند به خانه برگردند. ولی والدین این تجمل نصیبشان نمی شود و ما باید به طریقی همه این صدمات و عصبانیت ها و نا امیدی ها را تحمل کنیم و ضمناً شعور خود را حفظ نماییم.

اکنون می دانیم که روش های قدیمی به کار نمی آید. تمام توضیحات و قوت قلب دادن ها هیچ تسکینی برای کودکان به ارمغان نمی آورد و ما را فرسوده می کند. روش ها ی جدید نیز می تواند مساله ساز باشد پاسخ های از سر همدردی تا اندازه ای تسلّی بخش هستند، ولی هنوز این گونه پاسح ها برایمان آسان نیست. برای بسیاری از ما این زبان، تازه و عجیب می نماید. والدین به  من گفته اند: اول احساس می کردم چه قدر مسخره است گویی خودم نیستم که به این زبان حرف می زنم. مثل این که دارم نقش بازی می کنم .

احساس می کنم دارم حقه بازی می کنم ولی کارم درست بود زیرا پسرم که هرگز چیزی بیشتر از  “اوهوم” ،” نوچ”، ” آیا مجبورم این کار را بکنم”  نمی گفت، ناگهان با من شروع به حرف زدن کرد.

من احساس راحتی می کردم ولی بچه ها مشوش به نظر می رسیدند و با سوء ظن به من می نگریستند.

من کشف کردم هرکز به سخنان کودکانم گوش نداده ام. منتظر می شدم تا آنها حرفشان را تمام کنند و آن وقت آنچه را که می خواستم بگویم ، می گفتم، درست گوش کردن کار مشکلی است ، باید حواستان جمع باشد تا جواب نامناسب ندهید.

برگرفته از کتاب به کودکان گفتن از کودکان شنیدن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آدرس

 تهران، بلوار نلسون ماندلا ( جردن) ، بن بست گل افشان، پلاک 30

تلفن تماس : 22054541